دوست محمد
دوسْتْمُحَمَّد، نام چند تن از هنرمندان ایرانی در سدههای مختلف. از میان آنان دوستمحمد کاتب و دوستمحمد مصور که در یک دوره به سر میبردهاند، از آوازه و اهمیت بیشتری برخوردارند.
از دیرگاه همنامی این دو هنرمند مورد اختلاف هنرشناسان متأخر، و گاه باعث گمراهی پژوهندگان شده است (ذکاء، هنر ... ، 13). پیربوداق (د 984 ق / 1576 م) و عالی افندی (د 1009 ق / 1600 م) که همزمان با این دو هنرمند بودهاند، در نوشتههای خود از دوستمحمد خوشنویس و دوستمحمد نگارگر (دوست دیوانه) نام بردهاند (پیربوداق، نسخۀ عکسی، بش ؛ عالی، 28، 63). حبیب اصفهانی نیز از دوستمحمدهای خوشنویس و قاطع نام برده، اما دربارۀ کاتب دچار اشتباه شده است (نک : دنبالۀ مقاله).
نخستینبار، ساکیسیان (ص 118-119؛ ذکاء، همان، 15) آن دو را یک هنرمند دانسته است، و هوار نیز که از نوشتۀ حبیب اصفهانی استفاده کرده، میان دوستمحمد کاتب و مصور تفاوتی قائل نشده است (ص 211, 220, 325). این اشتباه را پژوهشگران متأخر ایرانی
و غیرایرانی تکرار کردهاند. در میان آنها، بیانی ــ اگرچه با تردید ــ ایـن دو هنرمند را یک تن پنداشتـه و مهارتهای چندگانـۀ مصور را به کاتب نسبت داده است (نک : احوال ... ، 1 / 190). ذکاء نخستین پژوهشگر معاصری است که دوستمحمدهای کاتب و مصور را از هم تفکیک کرد (نک : «دوستمحمد ... »، 244-264، هنر، 15-17). وی علت این اشتباه را ترجمۀ انگلیسی خلاصهای از دیباچۀ مرقع بهرام میرزا توسط بینیِن و دیگران دانسته است؛ زیرا در این ترجمه بخشی که کاتب خود را معرفی کرده، اما از نقاشبودن خود سخنی نگفته، حذف شده است (نک : همان، 16؛ دوستمحمد، دیباچه ... ، گ 11 ب، 16 ب؛ بینین، 186).
الف ـ دوستمحمد بن سلیمان هروی (کاتب)
خوشنویس، شاعر و صحاف دورۀ صفوی و مورد حمایت شاه تهماسب اول (سل 930-984 ق / 1524-1576 م). سام میرزا او را از مردم کوشوان / گواشان، روستایی نزدیک هرات (ص 137)، و برخی از معاصرانش او را از مـردم هرات معرفـی کردهاند (پیربوداق، همـان، بش ؛ نک : ذکاء، همانجا؛ عدل، 226)، و به نام «دوست هروی» (از خوشنویسان شاه تهماسب) نوشتهاند (اسکندربیک، 1-2 / 170؛ روملو، 186). خود وی نیز در رقمهایش خود را هروی خوانده است (نک : دنبالۀ مقاله). سام میرزا که دوستمحمد را در جوانیاش ملاقات کرده بود، و پیربوداق منشی از ویژگیهای او یاد کردهاند. سام میرزا او را جوانی «آدمیسیرت» و «خوشطبع» و «خوشصحبت» و «شوخطبیعت» وصف کرده، خط خوش او را در نستعلیق ستوده، و در شعر و معما ــ با تخلصِ «کاهـی» ــ بامهارت دانسته است؛ وی میافزاید گاهی صحافی نیز میکند. برخی تخلص او را گامی نوشتهاند، اما کاهی درست است (ص 137- 138؛ همایونفرخ، 138، حاشیۀ 304).
نکتۀ جالب توجه اینکه در میان مهارتهایی که سام میرزا از او برمیشمارد، قَطّاعی، تذهیب و نقاشی دیده نمیشود؛ زیرا دوستمحمد در دیباچۀ مرقعی که برای بهرام میرزا ترتیب داده، در میان دیگر خوشنویسان دربار از خود با عنوان «کاتب» نام برده (گ 16 ب) و یادی از نقاشی و دیگر هنرهای خود نکرده است (نیز نک : حالات ... ، 8، 30).
پیربوداق نوشته است: دوستمحمد در تکلم حرف «ر» را «ل» میگفت، و شاگردِ قاسم شادیشاه و استادِ شاهدخت سلطانم (مهین بانو خواهر شاه تهماسب) و بسیار مورد توجه و لطف شاه تهماسب بود، چنانکه پس از توبه، تمام هنرمندان را از دربار اخراج کرد، اما او را نگه داشت (نک : همان، بش ؛ قاضی احمد، گلستان ... ، 99، خلاصة ... ، 1 / 430)؛ منظور دومین توبۀ شاه تهماسب در 963 ق / 1556 م است که همۀ هنرمندان را اخراج، و کتابخانۀ سلطنتی را تعدیل کرد (همان، 2 / 386؛ روملو، 508- 509؛ عدل، 239-240). قاضی احمد نیز مطالب پیربوداق را نقل کرده، و افزونبرآن، در نسخـهای از گلستان هنـر ــ موجـود در حیدرآبـاد دکن، کتابخانۀ نواب سالار جنگ بهادر (شم 564) ــ دوستمحمد بهعنوان نقـاش و حتى خبره در زمینۀ موسیقی معرفی شده است (نک : گلستان، همانجا؛ مینورسکی، 36-37، نیز 147، حاشیۀ 508). اما سام میرزا که او را با جزئیات معرفی کرده است و خود دوستمحمد در دیباچۀ مرقع از این ویژگیها سخنی به میان نیاوردهاند.
شیوۀ رقمهای دوستمحمد از زندگانی وی آگاهی بیشتری به دست میدهد و کهنترین اثر رقمدار او تاریخ 917 ق / 1511 م، و نسبت هروی را دارد (دورن، 142-143). رقم دو اثر دیگر با تاریخهای 938 ق و 944 ق که محل کتابت را نیز دارد، نشان میدهد که او تا 944 ق همچنان در هرات به سر میبرد (عدل، 229)؛ اما وی در 947 ق «دوستمحمد الکاتب شاهی» رقم کرده که نشاندهندۀ آن است که او پس از 944 ق هرات را ترک کرده، و به دربار پیوسته است (بیانی، همان، 1 / 191؛ عدل، 226-230، نیز تصویر 3؛ قس: دورن، 331-332). دوستمحمد تا 972 ق / 1664 م زنده بوده، و پس از آن اثری از او دیده نشده است (بیانی، همان، 1 / 190). اسکندربیک نیز دوستمحمد را در میان خوشنویسانی که در دورۀ سلطنت شاه تهماسب جهان فانی را بدرود گفتند، نام برده است (همانجا)؛ اما هدایتالله سپهر سال مرگ او را 968 ق / 1561 م نوشته است (ص 76).
در برخی از منابع میان دوستمحمد هروی و دوستمحمد کوشوانی تفاوت قائل شدهاند. به نظر میرسد این اشتباه از برداشت حبیب اصفهانی از نوشتۀ مصطفى عالی آغاز شده باشد. عالی هنگام بحث نستعلیقنویسی، به کتابخانۀ بایسنقر و نقش مهم آن در رواج نستعلیقنویسی که 40 خوشنویس در آن مشغول کار بودند، اشاره کرده است. وی سپس نام خوشنویسان آغاز نستعلیقنویسی و «متأخران» را نیز آورده است، که نام دوستمحمد کوشوانی در میان آنها دیده میشود (ص 28). اما حبیب که از نوشتۀ عالی سود جسته است، به متأخربودن دوستمحمد کوشوانی توجه نکرده، از دو دوستمحمد، یکی اهل هرات و شاگرد قاسم شادیشاه، و دیگری دوستمحمد کوشوائی که از 40 تن خوشنویس کتابخانۀ بایسنقر بوده و در 871 ق درگذشته، نام برده است (ص 196؛ قس: سام میرزا، همانجا). این اشتباه در پژوهشهای بعدی تکرار شده است (بیانی، همان، 1 / 188، که به اشتباهبودن آن توجه کرده است؛ هوار، 209-211).
دوستمحمد بهجز نستعلیق، اقلام نسخ، ثلث، رِقاع و شکستهنستعلیق را نیز خوش مینوشته است. از جملۀ آثار او اینها ست:
1. دو قطعه در مرقع خط با رقم دوستمحمد بن سلیمان هروی و تاریخ 917 ق، که یکی از آن دو هرات را بهعنوان محل کتابت نیز در بر دارد؛ سنپترزبـورگ، کتابخانۀ عمـومی (شم 147 fols. 37r, 37v) (دورن، 142-143؛ عدل، 229، نیز تصویر 1).
2. قطعهای در مرقع سید احمد مشهدی به قلمهای ثلث، نسخ، رقاع عالی با رقم دوستمحمد بن سلیمان هروی، با تاریخ 938 ق، که در هرات کتابت شده است؛ استانبول، توپکاپیسرای (شم H. 2156) (بیانی، احوال، 4 / 58؛ عدل، همانجا، نیز تصویر 2).
3. قرآنی با رقم دوستمحمد بن سلیمان هروی و تاریخ 944 ق، که در هرات نوشته شده است (همانجا).
4. نسخۀ مثنوی مظهر العجایب منسوب به عطار، کتابت خوش، با رقم دوستمحمد الکاتب الشاهی و تاریخ 947 ق؛ سنپترزبورگ، کتابخانۀ عمومی (شم 354) (دورن، 331-332؛ کوستیگووا، 23، نیز تصویر 27؛ بیانی، همان، 1 / 191؛ عدل، تصویر 3).
5. دیباچۀ مرقع بهرام میرزا، برادر شاه تهماسب به قلم نیم دودانگ خوش با تاریخ 951 ق؛ استانبول، کتابخانۀ توپکاپیسرای (شم H. 2154) (چغتایی، 3؛ راکسبرا، «آلبوم ... »، 245).
6. نسخۀ قرآن که سطر اول و آخر هر صفحه به قلم ریحان، سطر وسط ثلث، و بقیۀ سطور نسخ کتابت عالی با رقم دوستمحمد ابن سلیمان هروی است، با تاریخ 968 ق؛ قم، آستانۀ حضرت معصومه (شم 226‘1، 150 قدیم) (دانشپژوه، 15؛ بیانی، «فهرست ... »، 47، احوال، 4 / 58؛ یوسفزاده، بش ؛ نیز نک : راهنما ... ، تصویر 21).
7. مجالس العشاق با رقم دوستمحمد کاتب با تاریخ 972 ق؛ تهران، کتابخانۀ مدرسۀ سپهسالار (شم 715‘2) (سپهسالار، 5 / 504).
8. قرآن به قلم نستعلیق با رقم دوستمحمد الکاتب که پیربوداق و قاضی احمد از آن نام بردهاند؛ استانبول، کتابخانۀ توپکاپیسرای از مجموعۀ خزینۀ اوقاف (بیانی، همان، 1 / 191).
9. سلسلة الذهب با قلم نستعلیق عالی با رقم دوستمحمد هروی؛ پیشتر در موزۀ هرات (حبیبی، 349).
10. نسخۀ دیوان حضرت علی بن ابیطالب، متن دیوان به قلم نسخ کتابت به زر و ترجمۀ آن نستعلیق کتابت جلی خوش با رقم دوستمحمد بن سلیمان الهروی؛ مجموعۀ خصوصی (بیانی، همان، 1 / 190-191، 4 / 58).
11. رقعهای از یک مرقع به قلم کتابت خفی خوش، با رقم دوستمحمد؛ در مجموعۀ پیشین سلطانالقرائی (نک : همانجا).
12. قطعهای به قلمهای ثلث چهاردانگ، نسخ کتابت و تعلیق نیم دو دانگ؛ مجموعۀ خصوصی (همانجا).
13. تهیه و تنظیم مرقع بهرام میرزا؛ استانبول، کتابخانۀ توپکاپیسرای (شم H.2154) که برجستهترین اثر دوستمحمد است و بیشترِ شهرت و ماندگاری نام وی را باید مدیون این اثر دانست. او در این مرقع تواناییهای خود را به نمایش گذاشته است که عبارتاند از: تألیف تاریخ هنر که او را بهعنوان نخستین مورخ ایرانی هنر، بهویژه نقاشی ایرانی، و تا حدودی گورکانیان هند و عثمانی به شهرت جهانی رساند (بینین، 187؛ عدل، 220؛ پورتر، 3). کتابت و خوشنویسی، و همچنین شیوۀ چیدمان رقعهها نگاه هنرمندانه و مهارت و ظرافتش در «وصالی» را که ناشی از آگاهی او از هنر و فن صحافی است، نشان میدهد.
دیباچۀ مرقع بهرام میرزای دوستمحمد یکی از 3 مرجع اصلی از سدۀ 10 و آغاز سدۀ 11 ق / 16 م تاریخ کتابآرایی ایران شمرده میشود (گرابار، 23؛ ثکستن، «دیباچه ... »، 4). این دیباچه در بخش نخست مرقع جای ندارد و از برگ 8 ب آغاز، و در برگ 17 ب پایان میپذیرد؛ بااینحال به دیباچه یا مقدمۀ مرقع شهرت یافته است، و برخی از پژوهشگران احتمال جابهجایی آن را میدهند (راکسبرا، «دیباچه ... »، 217-218). مرقع و دیباچه را نخستینبار محمد آقا اوغلو به نام دیباچۀ مرقع ابوالفتح بهرام میرزا مورد توجه قرار داد. پس از نمایشگاه لندن (1931 م)، ویلینکسن و بینین در 1932 م، عکسهای آن را در اختیار چغتایی قرار دادند (چغتایی، 3-4) و چاپ آن موجب شهرت این متن شد. متن این دیباچه با نام حالات هنروران (نک : مآخذ)، و نیز در کتابآرایی در تمدن اسلامی (نک : دوستمحمد، «دیباچه»، 259-276) به چاپ رسیده است. متن کامل دیباچه را ثکستن به انگلیسی ترجمه کرده است (نک : «یک سده ... »، 335-350، «دیباچه»، 4-17؛ نیز نک : راکسبرا، همان، 218). همچنین بخشهایی از آن را بیانی در احوال و آثار خوشنویسان ذیل نام دوستمحمد (1 / 192-203)، فکری سلجوقی در کتاب ذکر برخی از خوشنویسان و هنرمندان (نک : سراسر کتاب)، و ترجمۀ خلاصۀ آن را بینین و دیگران در ضمیمۀ کتاب خود (ص 183-188) آوردهاند.
دیباچۀ دوستمحمد بر مرقع بهرام میرزا، با نگاه فلسفی به هنر آغاز شده، و صاحب مرقع و سبب ایجاد آن، تاریخ خط، تاریخ نقاشی و هنرمندان دربار شاه تهماسب در متن آمده است. وی خداوند و آفرینش او را سرچشمۀ هنر شمرده است (گ 8 ب-10 ب)؛ و حتى عقاید افلاطون دربارۀ هنر (نظریۀ مُثُل) که با عرفان اسلامی آمیخته، نیز در آن دیده میشود (گرابار، 24). دوستمحمد انگیزۀ تهیۀ مرقعی را که ترتیب و تزیین آن را بر عهده داشته، جمعکردن اوراق پریشان استادان قدیم و متأخر یاد کرده است، سپس پدیدآمدن خط را آمیخته با اسطوره، تاریخ خط عربی را از خط معقلی سپس کوفی، انتساب ثلث و محقق و نسخ به ابنمقله، و استادان این رشته را زنجیروار از استاد به شاگرد بیان داشته است (نک : همان، گ 11 آ-13 آ). مطالب دیباچه بسیار مختصر است، حتى نام بسیاری از خوشنویسانی که آثاری در مرقع از آنها به چشم میخورد، در دیباچه نیامده است، همچنین نام برخی از خوشنویسان در دیباچه هست که اثری از آنان در مرقع دیده نمیشود (راکسبرا، «آلبوم»، 277).
در تاریخ نگارگری که میتوان آن را نخستین در نوع خود دانست، دوستمحمد نخست شرحی افسانهآمیز از پدیدآمدن نقاشی، سپس تاریخ نقاشی در دورۀ مغول و جلایریان، حمایت بایسنقر و فرزندش، اواخر دورۀ تیموری، و اوایل دورۀ صفویه با نام هنرمندان و برخی از آثار و وصف آنها بیان کرده است. نام برخی از این هنرمندان در متون دیگر نیز آمده، و یا آثار شناختهشدهای از آنها باقی مانده است (نک : همان، گ 13 آ-16 ب). این تقسیمبندی حتى امروزه نیز در کتابها به همین شکل اجرا میشود (بینین، 187).
برپایۀ نوشتۀ دوستمحمد، نقاشی، در دورۀ ابوسعید (سل 717-736 ق / 1317-1335 م) دوباره رواج یافت، و پادشاهان آل جلایر (ح سالهای 736-827 ق) از وارثان اصلی مکتب مغولی بودند. وی نهتنها تاریخ نقاشی را بیان کرده، بلکه حامیان نگارگری ایران را نیز برشمرده است؛ ولی از مراکز نقاشی نامی نبرده، که حاکی از اتکاء هنر و هنرمندان ایران به حمایت حاکمان است. این دیباچه اشتباهاتی دارد؛ از جملۀ مهمترین آنها نسبتدادن آغاز نقاشی در ایران به دورۀ ابوسعید است که چنین نیست (همو، 187-188).
بهصراحت میتوان گفت که مرقع بهرام میرزا سرمشق مرقعسازی دورههای بعد بوده است. وجود تصاویر بزرگ نشان میدهد که دوستمحمد پیش از تنظیم مرقع دربارۀ ابعاد و تناسب آثاری که در اختیار داشته، اندیشه و محاسبه کرده است. وی شماری نسخۀ خطی، احتمالاً فرسوده، و بیشتر تزیینشده و آراسته از خوشنویسان، قطعات خط، نقاشی بر کاغذ و پارچۀ ابریشمی و خطوط رنگهنویسیشده در دست داشته است که آنها را بهصورت قطعات مجزا و یا صفحات کاملی از نسخه در مرقع جای داده است. کوشش دوستمحمد در حفظ تزیینات و تذهیب آثار موجود را میتوان یکی از دلایل تفاوت ترکیببندی صفحات برشمرد. شیوۀ چیدمان در صفحات روال مشخص و ثابتی ندارد و از ایدۀ قرینهسازی یا مشابه آن که در هنر شرق و ایران علاقۀ بسیاری به آن وجود داشت، پیروی نکرده است. وی قطعهها را در یک جهت قرار نداده، و خود را ملزم به درنظرگرفتن جهت خاصی برای بیننده نکرده، بلکه چینش (کُلاژ) خود را در جهات مختلف انجام داده است و خواننده باید حتى یک رقعه را از جهات مختلف نگاه کند. بعضی از رقعهها کاملاً پوشیده از خط، و در بعضی فقط دو قطعه، گاه دو صفحۀ روبهرو تمام خط و گاهی یکی خط و دیگری نقاشی است.
همچنین دوستمحمد صفحاتی از نسخههای خطی را که تزیین ویژهای ندارند، در مرقع قرار داده که نشان از اهمیت خط و نوشته به خودی خود است. گاه با قطعات کوچک یا بریدهای چندسطری از یک نسخه، فضای خالی را پر کرده است. بهنظر میرسد او بیشتر آثار خوشنویسی در اختیار داشته، ازاینرو بیشتر رقعهها به خوشنویسی اختصاص یافته است. اصولاً مرقع خط در ایران بیشتر از مرقع نقاشی است. آثار خوشنویسان شرق ایران بخش عمدۀ این مرقع را تشکیل میدهد؛ دو عامل را میتوان برای آن در نظر گرفت: 1. آثار تیموری که به شاه اسماعیل و سپس به شاه تهماسب و بهرام میرزا منتقل شده است؛ 2. بهرام میرزا که مدتی حاکم خراسان بود، به آثار خوشنویسان آن خطه دسترسی داشت و آنها را در اختیار دوستمحمد قرار داده بود.
در رقعههای خط، افزونبر توجه به زیبایی ترکیببندی، ارتباط موضوعِ نوشتههای روی هر رقعه، کاتبان، شیوۀ نگارش کاتبان و ارتباط میان آنها ــ ازجمله همخانواده یا همدورهبودن ــ نیز مورد توجه دوستمحمد بوده است. او سعی کرده رقمِ اثر را حفظ کند، و قطعات یک خوشنویس را کنار هم نهاده است و در بعضی از رقعهها آثاری از شاهزادگان را در کنار هم یا بهصورت متوالی قرار داده است. در شماری از رقعهها برخی از قطعهها بدون رقم هستند؛ دوستمحمد با شناخت خود از خط یا شواهدی که در دست داشته، و امروزه از میان رفته، آنها را در کنار اثری رقمدار قرار داده، و بهاینترتیب آن را به خوشنویس منسوب کرده، یا بهسبب شباهت خط، در صفحه جای داده است. او تلاش کرده است نقاشیهای یک رقعه از نظر سبک یا موضوع، مرتبط باشند. وی بخشی از نوشتههای قطعات را گاه با جدول و گاه با تذهیب پوشانده، که از جملۀ نقصهای مرقع است.
ب ـ دوستمحمد مصور
نقاش، محرر و قطاع (کاغذبر، خطبر) در دربار شاه تهماسب صفوی (سل 930-984 ق)، میرزا کامران و همایون گورکانی (سل 937-963 ق / 1531-1556 م).
در آثار و متون سدۀ 10 ق، نام این هنرمند دوستمحمد مصور، ملادوست، مولانا دوست مصور، دوست نقاش، دوست دیوانه، شیخ دوستمحمد، و دوستمحمد بن عبدالله نوشته شده است (نک : پیربوداق، نسخۀ عکسی، بش ؛ بیـات، 66، 69، 130، 177؛ نیز نک : دنبالۀ مقاله). همین نکته موجب اختلافنظر پژوهندگان شده است، برخی آنها را دو هنرمند، و برخی 3 هنرمند شمردهاند. ذکاء و عدل هریک مقالهای تحقیقی دربارۀ دوستمحمدها نگاشتهاند. ذکاء دوستمحمد بن عبدالله را همان دوستمحمد مصور دانسته، و دوست مصور یا دوست دیوانه را نقاشی دیگر شمرده است (نک : «دوستمحمد»، 244-264، هنر، 23-24)؛ درحالیکه عدل، دوستمحمد بن عبدالله قاطع و دوستمحمد مصور را دو هنرمند شمرده، و دوستمحمد مصور را همان دوست مصور یا دوست دیوانه دانسته است (ص 237-238). هرچند برخی از پژوهشگران در درستی این نظریات تردید کردهاند (نک : کوشا، 124، 125)، اما توجه و دقت در متون همزمان آنان میتواند تا حدودی در شناساییشان راهگشا باشد:
دوستمحمد کاتب در دیباچۀ مرقع بهرام میرزا (سراسر دیباچه) از دوستمحمد مصور نامی نبرده است، اما وی در این مرقع، چند نقاشی از هنرمندی قرار داده که وی را با نام «استاد دوست مصور» (بش ) و «استاد دوستمحمد» (بش ) یاد کرده، و کارش را با واژههای «کار اعلى» و «کار خوب» ستوده است. شیوۀ نقاشی این آثار یکسان است و نشاندهندۀ تعلق آنها به یک هنرمند است. باتوجهبه همزمانی دوستمحمد کاتب با دوستمحمد مصور و شیوۀ نقاشی، میتوان نتیجه گرفت دوست مصور و دوستمحمد هر دو نام یک هنرمند است.
نزدیکترین منبع نوشتاری به دوستمحمد، جواهر الاخبار پیربوداق منشی است. وی از دوستمحمد مصور نام نبرده، اما در جایجای کتابش دوست دیوانه را معرفی کرده، و او را جزو هنرمندانی شمرده است که شاه تهماسب از جوانی به دور خود جمع کرده بود و توجه و التفات تمام به آنها داشت (چ 1999 م، ص 50)؛ همچنین او را بهترین شاگرد کمالالدین بهزاد دانسته، و از او با توصیفهایی مانند «بیقرینۀ روزگار است» و در نقاشی «قلم بر قلم استاد» کشیده و در پاکیزگی و ظرافت کار «از اساتید گذرانید» یاد کرده، و افزوده است که پس از درگذشت بهزاد (942 ق / 1535 م)، همچنان در خدمت شاه تهماسب بود؛ اما پس از توبۀ شاه به هند رفت، و در آنجا دچار جنون شد و در همانجا درگذشت (نسخۀ عکسی، بش ). در جایی دیگر او را استادِ شیخ محمد، نقاشِ نامورِ دورۀ شاه تهماسب نوشته است (همان؛ نیز نک : اسکندربیک، 1-2 / 176).
از منابع همزمانِ دیگر میتوان به نوشتۀ بیات اشاره کرد که از این هنرمند به 3 شکل ملا دوست، مولانا دوست مصور و دوست نقاش نام برده، و او را بهباور صاحبنظران، «سرآمد مصوران» نامیده، و در کشیدن کوه و درخت بهتر از مانی دانسته، و در ادامه آورده است که بهسبب شرابخواری پس از توبۀ شاه، بدون اجازۀ شاه تهماسب به میرزا کامران در کابل پیوسته است (ص 66). زمان آن احتمالاً پس از 947 ق / 1540 م بوده که کامران در کابل حکومتی مستقل داشت (نک : ابوالفضل، 1 / 171-174، 199)؛ اما عدل احتمال داده که مهاجرت وی پیش از 946 ق بوده است، زیرا مشارکت او را در مصورساختن خمسۀ نظامی (شم Or.2265، لندن، کتابخانۀ بریتانیا) که میان سالهای 946-950 ق / 1539-1543 م تهیه شده، دور از انتظار دانسته است (ص 241؛ نیز نک : تیتلی، 139). ازآنجاکه نام وی در میان نقاشانِ دربار در دیباچۀ دوستمحمد نیامده است، میتوان نتیجه گرفت که پیش از 951 ق به کامران پیوسته، و در کابل، در کوه عقابین سرایی داشته است. بهنظر میرسد که وی مورد عنایت کامران بود و گزارشی از ورود و اقامتش در سرای دوستمحمد در دست است (بیات، 130-131).
زمانیکه میر سیدعلی و عبدالصمد در 956 ق به کابل رسیدند، دوستمحمد «سرآمد هنرمندان» بود (همو، 66؛ نیز نک : EIs., I / 294). در 959 ق / 1552 م که همایون شماری از آثار هنرمندانش را همراه نامهای برای رشید خان، حاکم کاشغر فرستاد، در نامهای از این هنرمندان تمجید کرد و کار دوست مصور را نیز فرستاد و او را پیشگام ملازمان نامید و کار او را در تذهیب، خطبری و تحریر ستود (بیات، 67- 69). قاضی احمد نیز دوست دیوانه را از شاگردان بیهمتای بهزاد نام برده و نوشته است که مدتی در خدمت شاه تهماسب بوده و سپس به هند رفته و ترقی کرده است ( گلستان، 135-137، 142). این شواهد نشان میدهد دوست مصور و دیگر نامها به یک هنرمند اطلاق میشده است.
عالی در مناقب هنروران در میان نقاشان از دوستمحمد نام نبرده، اما در میان قطاعان، شیخ دوستمحمد قاطعی را پسر شیخ عبدالله مبتکر قطاعی، و وی را (در اینجا بهاشتباه نوشته محمددوست، اما میدانیم که نام او دوستمحمد بوده است)، همچون پدرش ماهر دانسته و «بریدههای او» را به «بریدههای پدرش مایل» توصیف کرده است (ص 63) و در ادامه سنگعلی بدخشی را شاگردِ دوستمحمد مصور معرفی کرده است (همانجا). حبیب نیز دوستمحمد قاطعی را پسر عبدالله، واضع قطاعی که به اندازۀ پدرش استادی داشت، ادیب و استادِ سنگعلی بدخشی نوشته است (ص 261). نکتهای که در اینجا مشخص میشود، آن است که دوستمحمد قاطع همان دوستمحمد مصور و اصلش نیز همچون پدر از هرات است (همانجا؛ نیز نک : ذکاء، هنر، 11 بب ).
باتوجهبه مرقع بهرام میرزا که در آن، نقاشیهایی وجود دارد که نشان میدهد دوستمحمد مصور و دوست مصور یک نفر است و با بهزاد ارتباط نزدیک دارد (نک : آثار)، میتوان نتیجه گرفت که دوستمحمد مصور همان دوست دیوانه است. اما ذکاء که احتمالاً مرقع بهرام میرزا را در اختیار نداشته، آنها را بهسبب تفاوت نام و همچنین نبود گزارشی از سفر دوستمحمد مصور به هند، دو تن شمرده است (نک : همان، 23-24).
عدل، دوستمحمد بن عبدالله و دوستمحمد مصور را دو تن شمرده است، زیرا از نوشتۀ عالی چنین برداشت کرده که وی پس از توصیف دوستمحمد بن عبدالله، فهرستی از قاطعان آورده است (نک : ص 237-238)، اما باتوجهبه متن، عالی به روال همیشگیاش پس از معرفی دوستمحمد بن عبدالله از شاگردش، اینبار با ذکر نسبت مصور نام برده است.
تاکنون هیچ نقاشیای با رقم دوستمحمد، دوستمحمد مصور، دوست مصور و دوست دیوانه شناخته نشده است، اما شماری نقاشی بر جای مانده که برخی را معاصرانش، و برخی را هنرشناسان اخیر به وی نسبت دادهاند. نقاشیهای منسوب به دوستمحمد مصور اینها ست:
1. نقاشی ناتمامِ رامکردن رخش به دست رستم در مرقع بهرام میرزا که دوستمحمد کاتب طرح آن را از بهزاد، و نقاشی آن را «کـار استـاد دوستمحمـد» دانستـه است (بش ؛ عـدل، تصویـر 9؛ راکسبرا، «آلبوم»، 158, 288).
2. نگارۀ بهرام میرزا یا شاه تهماسب جوان، در بالای تصویر «کار اعلى استاد دوست مصور» نوشته شده، در مرقع بهرام میرزا (بش ؛ عدل، تصویر 12؛ راکسبرا، همان، 247، تصویر 133).
3. نگارۀ بهرام میرزا یا شاه تهماسب جوان با ساقی در مرقع بهرام میرزا (عدل، تصویر 11).
4. نگارۀ پیرمرد و جوان که در بالای آن جملۀ «این دو صورت کار خوب استاد دوستمحمد است» نوشته شده، در مرقع بهرام میرزا (بش ؛ عدل، تصویر 10).
5. مجلس «دختر هفتواد و کرم» از شاهنامۀ شاه طهماسبی (گ 521)، اکنون در تورنتو، در مجموعۀ صدرالدین آقاخان (شم M. 199). این نقاشی احتمالاً پس از تکمیل شاهنامه به آن افزوده شده است، زیرا حاشیۀ آن زرافشان ندارد و خطوط جدول آن پهنا و رنگ متفاوت دارد و در حاشیه نوشتۀ «صَوَّرَهُ دوستمحمد مصور» دیده میشود (کنبی، «شاهزادگان ... »، 52-53؛ ذکاء، همان، 17).
6. نگارۀ شاه ابوالمعالی، در تورنتو، مجموعۀ صدرالدین آقاخان (شم M. 126)، صفحهای که در دست شاه ابوالمعالی قرار دارد، رقمی به صورت «عمل استاد دوست مصور» نوشته شده است (بیچ، 23، نیز تصویر 11؛ عدل، تصویر 16).
از میان نقاشیهایی که هنرشناسان معاصر به دوستمحمد منسوب کردهاند، میتوان این نمونهها را نام برد:
1. نگارۀ همایون و هندال پای کوه، در مرقع جهانگیر؛ در کتابخانۀ دولتی پروس، برلین (شم libr. pict. A 117, fol. 15a) (بیچ، 22-23، نیز تصویر 10؛ پارودی، 271، نیز تصویر 3).
2. 5 مجلس از شاهنامۀ شاه طهماسبی، ازجمله: کیخسرو و رستم زیر درخت گوهرنگار، دیدار بهرام گور با پدرش یزدگرد، انوشیروان و دختر خاقان، گفتوگوی هرمزد و انوشیروان، و کشتهشدن فرائین به دست شهروان گراز (دیکسن، ج II، لوحههای 172, 225, 242, 249, 261؛ شاهنامه ... ، تصویرهای 354، 386).
3. شماری از نقاشیهای نسخۀ گوی و چوگان به خط شاه تهماسب؛ در کتابخانۀ عمومی سنپترزبورگ (شم 441) (دورن، 381؛ دیکسن، I / 240، یادداشت 13؛ ذکاء، همان، 12؛ قس: کنبی، «نقاشی ... »، 104؛ لوکونین، Cat. no. 173).
4. دو مجلس وفات امیرزاده جهانگیر و رسیدن تیمور به سمرقند (گ 147) و شیخ نورالدین و انداختن شیر با یک تیر (گ 486) از نقاشیهای ظفرنامۀ تیموری با نام تاریخ جهانگشا (شم 708) در کتابخانۀ کاخ گلستان نیز به دوستمحمد منسوب شده است (عدل، 345؛ نک : آتابای، 69-72؛ برای تصویر، نک : سمسار، 132، 135). در ترقیمۀ این نسخه «صوره بهزاد» دیده میشود که اینگونه رقمِ نقاش در نسخه نادر است.
آثار قطاعی و تحریر دوستمحمد اینها ست:
1. قطعهای بریده با خط نستعلیق سلطان علی مشهدی و رقم «دوستمحمد مصور» در کاخ گلستان به شمارۀ 177‘ 3 ب (ذکاء، 18).
2. دو قطعۀ بریده با خط سلطان علی مشهدی و قطاعی با رقم دوستمحمد بن شیخ عبدالله در مرقع گلشن؛ پیشتر در موزۀ هنرهای تزیینی (ذکاء، همانجا).
3. 3 قطعۀ بریده با خط نستعلیق حافظ باباجان و خط سلطان علی مشهدی و شاه محمود، و قطاعی با رقمهای «دوستمحمد مصور» و «ابنشیخ عبدالله»، در مرقع بهرام میرزا (بش ؛ نیز نک : بیانی، احوال، 1 / 84؛ ذکاء، همان، 20).
4. یک قطعۀ بریده به خط نستعلیق با رقم شیخ محمد امامی و قطاعی دوستمحمد در مرقع امیر غیببیگ؛ در استانبول، کتابخانۀ توپکاپیسرای (همان، 19).
5. قطعهای بریده با رقم «کتبه میرعلی، قاطعها دوستمحمد»؛ در یک مجموعۀ خصوصی (همانجا).
6. مرقعی از مناجاتنامۀ خواجه عبدالله انصاری به خط نستعلیق با رقم سلطان علی مشهدی و قطاعی دوستمحمد بن شیخ عبدالله، از مرقع پیر محمد خان اول از سلسلۀ شیبانیان ماوراءالنهر؛ در مجموعۀ خصوصی (همان، 19-20؛ عدل، 236، نیز تصویر 6).
7. قطعهای با رقم «حرّره دوستمحمد مصور»، در مرقع بهرام میرزا (بش ؛ عدل، تصویر 7).
مآخذ
آتابای، بدری، فهرست تاریخ، سفرنامه، سیاحتنامه، روزنامه و جغرافیای خطی کتابخانۀ سلطنتی، تهران، 1356 ش؛ ابوالفضل علامی، اکبرنامه، به کوشش عبدالرحیم، کلکته، 1877 م؛ اسکندربیک منشی، عالمآرای عباسی، تهران، 1350 ش؛ بیات، بایزید، تذکرۀ همایون و اکبر، به کوشش محمد هدایت حسین، کلکته، 1941 م؛ بیانی، مهدی، احوال و آثار خوشنویسان، تهران، 1345- 1358 ش؛ همو، «فهرست قرآنها و قطعاتی از قرآن مجید»، راهنمای گنجینۀ قرآن در موزۀ ایران باستان، تهران، 1328 ش؛ پیربوداق منشی، جواهر الاخبار، به کوشش محمدرضا نصیری و کوئیجی هانهدا، توکیو، 1999 م؛ همو، همان، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ حبیب اصفهانی، خط و خطاطان، استانبول، 1305 ق؛ حبیبی، عبدالحی، هنر عهد تیموریان و متفرعات آن، تهران، 1355 ش؛ دانشپژوه، محمدتقی، فهرست نسخ خطی کتابخانۀ آستانۀ مقدسۀ قم، قم، 1356 ش؛ دوستمحمد هروی، حالات هنروران، به کوشش محمد عبدالله چغتایی، لاهور، 1936 م؛ همو، «دیباچه»، کتابآرایـی در تمدن اسلامی نجیب مایل هروی، مشهد، 1372 ش؛ همو، دیباچۀ مرقع بهرام میرزا، نسخۀ عکسی موجود در کتابخانۀ مرکز؛ ذکاء، یحیى، «دوستمحمد مصور، دوستمحمد کاتب، دوست مصور»، آینده، تهران، 1361 ش، س 8، شم 5؛ همو، هنر کاغذبری در ایران (قطاعی)، تهران، 1379 ش؛ راهنمای قم، قم، 1317 ش؛ روملو، حسن، احسن التواریخ، به کوشش عبدالحسین نوایی، تهران، 1357 ش؛ سام میرزا صفوی، تحفۀ سامی، به کوشش رکنالدین همایونفرخ، تهران، شرکت چاپ و نشر؛ سپهر، هدایتالله، تذکرۀ خوشنویسان، تهران، یساولی؛ سپهسالار، فهرست؛ سمسار، محمدحسن، کاخ گلستان ( گنجینۀ کتب و نفائس خطی)، تهران، 1379 ش؛ شاهنامۀ شاه طهماسبی، تهران، 1392 ش؛ عالی، مصطفى، مناقب هنروران، استانبول، 1926 م؛ عدل، شهریار، «بنای خداخانه در میان صحن مسجدجامع عتیق شیراز از دید بهزاد»، هنر و جامعه در جهان ایرانی، به کوشش همو و دیگران، تهران، 1379 ش؛ فکری سلجوقی، ذکر برخی از خوشنویسان و هنرمندان، کابل، 1349 ش؛ قاضی احمد قمی، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1359 ش؛ همو، گلستان هنر، به کوشش احمد سهیلی خوانساری، تهران، 1352 ش؛ کوشا، کفایت، «دوست دیوانه / دوست مصور»، آینۀ میراث، تهران، 1385 ش، س 4، شم 1؛ مرقع بهرام میرزا، نسخۀ عکسی موجود در مرکز؛ همایونفرخ، رکنالدین، حاشیه بر تحفۀ سامی (نک : هم ، سام میرزا صفوی)؛ یوسفزاده، بهزاد، برگ مشخصات اثر، موزۀ آستانۀ مقدسۀ قم، شم ثبت: 226‘1؛ نیز:
Adle, C., «Les Artistes nommés Dust-Moħammad au XVIe siècle», Studia Iranica, 1993, vol. II(2); Beach, M. C., Early Mughal Painting, Cambridge etc., 1987; Binyon, L. et al., Persian Miniature Painting, New York, 1933; Canby, Sh. R., Princes, Poets and Paladins, London, 1998; id., «Safavid Painting», Hunt for Paradise, Court Arts of Safavid Iran 1501-1576, eds. id. and J. Thompson, Milan, 2003; Chaghtai, M. A., introd. A Treatise ... (vide: PB, Dost Mohammad, Hālāt … ); Dickson, M. B. and S. C. Welch, The Houghton Shahnameh, Cambridge etc., 1981; Dorn, B., Catalogue des manuscrits et xylographes orientaux ... , St. Petersburg, 1852; EIs.; Grabar, O., Mostly Miniatures: An Introduction to Persian Painting, Princeton / Oxford, 2000; Huart, C., Les Calligraphes et les miniaturistes de l'Orient Musulman, Osnabrück, 1972; Kostygova, G. I., Obraztsy kalligrafii Irana i Sredneĭ Azii XV-XIXvv, eds. A. N. Boldyreva and A. L. TroĮtska, Moscow, 1963; Lukonin, W. and A. Iwanow, Die Kunst Persiens, Bournmouth, 1994; Minorsky, V., «V. The Manuscripts of the Treatise», notes and tr. Calligraphers and Painters, A Treatise by Qāḍī Aḥmad, Son of Mīr-Munshī, Washington, 1959; Parodi, L. E., «Two Pages From the Late Shahjahan Album», Ars Orientalis, 2011, no. 40; Porter, Y., Painters, Paintings and Books, New Delhi, 1994; Roxburgh, D. J., The Persian Album, 1400-1600, New Haven / London, 2005; id., Prefacing the Image: The Writing of Art History in Sixteenth-Century Iran, Leiden etc., 2001; Sakisian, A. B., La Miniature persane du XIIe au XVIIe siècle, Paris / Bruxelles, 1929; Thackston, W. M., Album Prefaces and Other Documents on the History of Calligraphers and Painters, Leiden etc., 2001; id., A Century of Princes, Sources on Timurid History and Art, Cambridge / Massachusetts, 1989; Titley, N. M., Miniatures From Persian Manuscripts, London, 1977.